با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Come On

ˈkəm ɑːn kʌm ɒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb C1
(هنرپیشه) بر صحنه ظاهر شدن، روی صحنه آمدن
- The audience cheered as the singer came on stage.
- وقتی خواننده روی صحنه آمد، حضار او را تشویق کردند.
- The comedian took a deep breath before coming on to face the crowd.
- کمدین قبل از اینکه روی صحنه برود و با جمعیت روبرو شود، نفس عمیقی کشید.
phrasal verb
پیشرفت کردن، جلو رفتن، پیش رفتن
- I can see that your language skills are really coming on since you started your course.
- متوجه شده‌ام از زمانی که دوره‌ی آموزشی‌ات را شروع کرده‌ای، مهارت‌های زبانت پیشرفت کرده است.
- The team's performance has really come on over the last few matches.
- عملکرد تیم در این چند بازی اخیر جدا پیشرفت کرده است.
phrasal verb
(بیماری) شروع شدن، گرفتن
- I feel like I'm coming on with a cold.
- احساس می‌کنم دارم سرما می‌خورم.
- Whenever he's stressed, a headache seems to come on.
- هر موقع که استرس دارد، سردرد می‌گیرد.
phrasal verb
(بازیکن) به میدان آمدن، به بازی آمدن
phrasal verb
(فیلم) اکران شدن، روی پرده آمدن، نمایش داده شدن
phrasal verb
روی دادن، رخ دادن، اتفاق افتادن
phrasal verb
به نظر آمدن، ظاهر شدن، نمودن
phrasal verb
(اعتیاد) ترک کردن
phrasal verb
(دستگاه و ماشین) شروع به کار کردن
phrasal verb
(موضوع) مطرح شدن، بررسی شدن
phrasal verb
(نمایش‌نامه) اجرا شدن، به اجرا آمدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد come on

  1. verb advance, progress
    Synonyms: develop, gain, improve, increase, make headway, proceed
    Antonyms: decline, deteriorate, fall, reduce, retreat, worsen
  2. verb appear, enter
    Synonyms: begin, come across, come into, come upon, encounter, meet, pass in, set foot in, take place
    Antonyms: depart, exit, go, leave

Phrasal verbs

  • come on!

    زود باش! یالا!، عجله کن! آغاز کن!، راه بیفت!، بیا برویم!

Idioms

  • come on the scene

    ظاهر شدن، فرارسیدن، هویدا شدن، وارد شدن

ارجاع به لغت come on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come-on-3

لغات نزدیک come on

پیشنهاد بهبود معانی