امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Comestible

kəˈmestəbl̩ kəˈmestəbl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
خوردنی، خوراکی (در جمع)، قابل خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comestible

  1. adjective Fit to be eaten
    Synonyms:
    edible eatable esculent
  1. noun Something fit to be eaten
    Synonyms:
    edible victual esculent eatable food pabulum aliment bread diet fare foodstuff meat nourishment nurture nutriment nutrition pap provender provision sustenance chow eats grub provisions victuals

ارجاع به لغت comestible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comestible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/comestible

لغات نزدیک comestible

پیشنهاد بهبود معانی