با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Commoner

ˈkɑːmənər ˈkɒmənə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    commoners
  • صفت عالی:

    commonest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
شخص غیراشرافی، آدم معمولی، فرد عادی، عامی
- The Princess married a commoner.
- شاه‌دخت زن فردی عادی شد.
- The commoners were not allowed to enter the royal palace.
- اشخاص غیراشرافی اجازه ورود به کاخ سلطنتی را نداشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد commoner

  1. noun plebeian
    Synonyms: bourgeois, bourgeoisie, civilian, peasant, citizen

ارجاع به لغت commoner

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commoner» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commoner

لغات نزدیک commoner

پیشنهاد بهبود معانی