امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Composite

ˈkɑːmpəzɪt ˈkɒmpəzət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    composites
  • صفت تفضیلی:

    more composite
  • صفت عالی:

    most composite

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مخلوط، مختلط، همنهشت، همنهشته، ترکیب، آمیزه، هم نهاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a composite picture
- تصویر هم‌نهشته
noun countable
چیز مرکب
- a bicycle made of a light composite
- دوچرخه‌ی ساخته‌شده از یک آلیاژ (هم‌نهشته‌ی) سبک
- a composite of several styles
- ترکیبی از چند سبک گوناگون
noun countable
(سینما و تلویزیون) تصویر ترکیبی، تصویری مرکب از دو یا چند عنصر تصویری که جداگانه عکس برداری یا فیلم برداری شده باشند، تصویر ترکیبی که چهره ی مظنونین توسط توضیحات شاهدان طراحی میشود
- a composite sketch
- طرحی ترکیبی
verb - transitive
مرکب ساختن
- composited four soil samples.
- چهار نمونه خاک را ترکیب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد composite

  1. adjective combined, mixed
    Synonyms:
    blended complex compound conglomerate melded synthesized
    Antonyms:
    homogeneous simple unblended uncombined uniform unmixed
  1. noun combination, mixture
    Synonyms:
    amalgam amalgamation blend combo commixture complex compost compound conglomerate fusion immixture intermixture medley mix olio pasteup stew synthesis union

ارجاع به لغت composite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «composite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/composite

لغات نزدیک composite

پیشنهاد بهبود معانی