امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Comrade

ˈkɑːmræd ˈkɒmrəd / / -reɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    comrades

معنی

noun
رفیق، همراه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comrade

  1. noun ally
    Synonyms: associate, bosom buddy, buddy, chum, colleague, comate, companion, compatriot, compeer, confederate, confidant, confidante, co-worker, crony, friend, intimate, mate, pal, partner, sidekick
    Antonyms: enemy, foe, opponent

ارجاع به لغت comrade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comrade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/comrade

لغات نزدیک comrade

پیشنهاد بهبود معانی