با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Concenter

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive verb - intransitive
متمرکز کردن، تمرکز دادن، تغلیظ کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concenter

  1. verb Bring into focus or alignment; to converge or cause to converge; of ideas or emotions
    Synonyms: concentre, focalize, focalise, focus

ارجاع به لغت concenter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concenter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concenter

لغات نزدیک concenter

پیشنهاد بهبود معانی