امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Concert

ˈkɑːnsərt ˈkɒnsət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    concerted
  • شکل سوم:

    concerted
  • سوم‌شخص مفرد:

    concerts
  • وجه وصفی حال:

    concerting
  • شکل جمع:

    concerts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable A2
ساز و آواز، انجمن ساز و آواز، هماهنگی، کنسرت، مرتب کردن، جور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a concert hall
- تالار کنسرت
- They decided to act in concert.
- آن‌ها تصمیم گرفتند با هماهنگی کار کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concert

  1. noun musical performance
    Synonyms:
    gig jam session musical musicale recital rockfest selections show
  1. noun agreement, harmony
    Synonyms:
    accord chorus collaboration concord concordance consonance joint league togetherness tune unanimity union unison
    Antonyms:
    disagreement disharmony disunity

Collocations

  • concert-goer

    کسی که به کنسرت می‌رود، کنسرت‌رو

  • in concert

    متفقا، با هماهنگی، با هم

Idioms

ارجاع به لغت concert

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concert

لغات نزدیک concert

پیشنهاد بهبود معانی