با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Concerted

kənˈsɜrːt̬ɪd kənˈsɜːtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    concerts
  • وجه وصفی حال:

    concerting
  • صفت تفضیلی:

    more concerted
  • صفت عالی:

    most concerted

معنی و نمونه‌جمله

adjective
مجتمعاً، باهم، موزون، هم‌نوا
- the concerted effort of all citizens
- کوشش هماهنگ همه‌ی شهروندان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concerted

  1. adjective coordinated
    Synonyms: agreed upon, collaborative, combined, joint, mutual, planned, prearranged, united
    Antonyms: disarranged, disordered, disorganized, separate, uncoordinated

ارجاع به لغت concerted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concerted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concerted

لغات نزدیک concerted

پیشنهاد بهبود معانی