با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Concubine

ˈkɑːnkjəbaɪn ˈkɒŋkjəbaɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    concubines

معنی

noun adjective
صیغه، متعه، رفیقه، هم‌خوابه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concubine

  1. noun harlot
    Synonyms: courtesan, kept woman, mistress

ارجاع به لغت concubine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concubine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concubine

لغات نزدیک concubine

پیشنهاد بهبود معانی