با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Concurrently

kənˈkɝːntli kənˈkʌrəntli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
به‌طور هم‌زمان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concurrently

  1. adverb Overlapping in duration
    Synonyms: at-the-same-time
  2. adverb At the same time
    Synonyms: simultaneously, synchronously, together

لغات هم‌خانواده concurrently

ارجاع به لغت concurrently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concurrently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concurrently

لغات نزدیک concurrently

پیشنهاد بهبود معانی