با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Condensed

kənˈdenst kənˈdenst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    condenses
  • وجه وصفی حال:

    condensing

معنی

adjective
فشرده، خلاصه‌شده، تغلیظ‌شده، چگالیده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condensed

  1. adjective shortened
    Synonyms: concise, brief, succinct, short
  2. adjective compressed
    Synonyms: hardened, dense, solidified, firm, thick
  3. adjective concentrated
    Synonyms: undiluted, rich, evaporated, thick

ارجاع به لغت condensed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condensed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/condensed

لغات نزدیک condensed

پیشنهاد بهبود معانی