با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Condiment

ˈkɑːndəmənt ˈkɒndəmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    condiments

معنی

noun
ادویه، نمک و فلفل، چاشنی، ادویه زدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condiment

  1. noun flavoring
    Synonyms: catsup, dressing, gravy, horseradish, ketchup, mustard, pepper, relish, salsa, salt, sauce, seasoning, spice, zest

ارجاع به لغت condiment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condiment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/condiment

لغات نزدیک condiment

پیشنهاد بهبود معانی