با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Conflagration

ˌkɑːnfləˈɡreɪʃn ˌkɒnfləˈɡreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
آتش‌سوزی بزرگ، حریق مدهش
- Incendiary bombs caused a conflagration in the city.
- بمب‌های آتش‌زا شهر را دست‌خوش آتش‌سوزی گسترده‌ای کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conflagration

  1. noun large fire
    Synonyms: blaze, bonfire, burning, flaming, holocaust, inferno, rapid oxidation, up in smoke, wildfire

ارجاع به لغت conflagration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conflagration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conflagration

لغات نزدیک conflagration

پیشنهاد بهبود معانی