امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Congenital

kənˈdʒenətl kənˈdʒenətl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مادر‌زادی، ارثی، موروثی، ذاتی، خلقتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a congenital disease
- بیماری مادرزادی
- a congenital cheerfulness
- نشاط نهادی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد congenital

  1. adjective inborn
    Synonyms:
    complete connate connatural constitutional inbred indigenous indwelling ingrained inherent inherited innate intrinsic inveterate latent native natural thorough unacquired utter
    Antonyms:
    contracted

ارجاع به لغت congenital

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «congenital» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/congenital

لغات نزدیک congenital

پیشنهاد بهبود معانی