با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Constipate

ˈkɑːnstəˌpet ˈkɒnstɪpeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
پزشکی قبض کردن، یبوست دادن، خشکی آوردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد constipate

  1. verb Cause to be constipated
    Synonyms: clog, bind

ارجاع به لغت constipate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constipate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/constipate

لغات نزدیک constipate

پیشنهاد بهبود معانی