امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Contingency

kənˈtɪndʒənsi kənˈtɪndʒənsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    contingencies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal
پیشامد غیرمترقبه، حادثه‌ی غیرقابل پیش‌بینی، رویداد احتمالی، احتمال وقوع، رویداد پیش‌بینی‌نشده، محتمل‌الوقوع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We are prepared for any contingency.
- برای (مقابله با) هرگونه پیشامد غیرمترقبه‌ای آماده‌ایم.
- a reserve fund for contingencies
- بودجه‌ی ذخیره برای رویدادهای پیش‌بینی نشده
- the contingencies of war
- احتمال وقوع جنگ
- a contingency plan
- نقشه‌ی غیرقابل پیش‌بینی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contingency

  1. noun chance happening; possibility
    Synonyms:
    accident break chance crisis crossroads emergency event eventuality exigency fortuity happening if it’s cool incident juncture likelihood occasion odds opportunity pass pinch predicament probability strait turning point uncertainty zero hour
    Antonyms:
    certainty definiteness reality surety truth

Collocations

  • contingency table

    جدول هم‌سانی، جدول هم‌سایش، جدول توافق

ارجاع به لغت contingency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contingency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contingency

لغات نزدیک contingency

پیشنهاد بهبود معانی