با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Contretemps

ˈkɑːntrətɑːn ˈkɑːntrətɑːn ˈkɒntrətɒŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
روی داد ناگوار، بدشانسی، گرفتگی حالت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contretemps

  1. noun awkward
    Synonyms: mishap, misfortune, misadventure, disaster, embarrassment, predicament

ارجاع به لغت contretemps

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contretemps» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contretemps

لغات نزدیک contretemps

پیشنهاد بهبود معانی