امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Conversant

kənˈvɜrːsnt kənˈvɜːsnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
آگاه، بصیر، (با with ) وارد، متبحر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He is thoroughly conversant with the new regulations.
- او با مقررات جدید آشنایی کامل دارد.
- He is conversant in eight languages.
- او هشت زبان بلد است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conversant

  1. adjective experienced, familiar with
    Synonyms:
    abreast acquainted alive apprehensive au courant au fait aware cognizant comprehending conscious cool down with hep hip informed into kept posted knowing knowledgeable learned on the beam perceptive percipient plugged in practiced proficient sensible sentient skilled up up-to-date versant versed well-informed witting
    Antonyms:
    ignorant inexperienced quiet silent

ارجاع به لغت conversant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conversant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conversant

لغات نزدیک conversant

پیشنهاد بهبود معانی