با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Copper

ˈkɑːpər ˈkɒpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    coppers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
مس، مسین، مس وار
- a piece of copper wire
- یک تکه سیم مسی
- Chile is the world's largest producer of copper.
- شیلی بزرگترین تولید کننده مس در جهان است.
noun uncountable
رنگ قهوه ای مایل به قرمز، مسی
- Her copper hair.
- موهای مسی او.
noun countable
(خودمانی) پاسبان، آژان
- There are a couple of coppers waiting outside.
- چند پاسبان بیرون منتظرند.
noun plural
(انگلیس) سکه‌ی مسی یا برنزی، یک شاهی
- He polished up the old copper coins.
- سکه های مسی قدیمی را صیقل داد.
verb - transitive
با مس اندودن، مس یا ترکیبات مسی بکار بردن، روکش مسی زدن به، مس پوش کردن، مس دار کردن، با مس آمیختن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد copper

  1. noun A member of a law-enforcement agency
    Synonyms: law, bull, cop, fuzz, bluecoat, finest, officer, patrolman, patrolwoman, peace officer, aerugo, police, policeman, police officer, policewoman, cauldron, cu, flatfoot, cuprum, gendarme, heat, man, patina, bobby, constable, peeler, verd-antique, verdigris, pig, atomic number 29
  2. noun A reddish-brown color resembling the color of polished copper
    Synonyms: copper color
  3. adjective
    Synonyms: cupreous, cupriferous, cuprous

Collocations

ارجاع به لغت copper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «copper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/copper

لغات نزدیک copper

پیشنهاد بهبود معانی