با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Corned

American: kɔːrnd British: kɔːnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
(نگهداری شده در نمک یا آب نمک) نمک‌زده، نمک خوابانده، نمکی
- corned beef
- گوشت گاو نمکی، گوشت گاو نمک‌زده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corned

  1. adjective (used especially of meat) cured in brine
    Synonyms: cured, salted, pickled

ارجاع به لغت corned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corned

لغات نزدیک corned

پیشنهاد بهبود معانی