با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cornice

ˈkɔːrnɪs ˈkɔːnɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cornices

معنی

noun verb - transitive
قرنیس، کتیبه، گچ بری بالای دیوار زیر سقف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cornice

  1. noun A decorative framework to conceal curtain fixtures at the top of a window casing
    Synonyms: band, crown, valance, drip, eave, frame, valance board, furnish, molding, pelmet

ارجاع به لغت cornice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cornice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cornice

لغات نزدیک cornice

پیشنهاد بهبود معانی