با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Corpse

kɔːrps kɔːps
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    corpses

معنی و نمونه‌جمله

noun countable C2
نعش، لاشه، جسد
- They wrapped the sailor's corpse in a flag and threw it into the sea.
- جسد ملوان را در پرچم پیچیدند و به دریا افکندند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corpse

  1. noun dead body
    Synonyms: body, bones, cadaver, carcass, carrion, deceased, departed, mort, remains, stiff

ارجاع به لغت corpse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corpse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corpse

لغات نزدیک corpse

پیشنهاد بهبود معانی