با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Corpus

ˈkɔːrpəs ˈkɔːpəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    corpora

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع corpuses به‌ جای corpora استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
مجموعه‌ای از نوشته‌ها، تن، جسم، تنه
- the corpus of civil law
- مجموعه‌ی قوانین مدنی
- I have tried to collect a corpus of his works.
- کوشیده‌ام جنگی از آثار او را گرد آورم.
- corpus cavernosum
- کرپ تهینه‌ای، جسم غاری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corpus

  1. noun body of text
    Synonyms: bulk, collection, compilation, complete works, core, entirety, extant works, mass, oeuvre, opera omnia, staple, substance, whole

ارجاع به لغت corpus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corpus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corpus

لغات نزدیک corpus

پیشنهاد بهبود معانی