امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Correlated

American: ˈkɔːrəˌletəd British: ˈkɒrəleɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    correlates
  • وجه وصفی حال:

    correlating

معنی

adverb
هم‌بسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد correlated

  1. verb To be mutually related
    Synonyms:
    related corresponded
  1. verb Equate, compare
    Synonyms:
    compared equated connected linked parallelled matched identified associated coupled coordinated bracketed
    Antonyms:
    differed disconnected disassociated
  1. adjective Mutually related
    Synonyms:
    correlative corelated corelational correlate corelative correlational

ارجاع به لغت correlated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «correlated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/correlated

لغات نزدیک correlated

پیشنهاد بهبود معانی