با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Corset

ˈkɔːrsət ˈkɔːsɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    corsets

معنی

noun verb - transitive
کرست، شکم‌بند زنانه، شکم‌بند بستن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corset

  1. noun girdle
    Synonyms: corselet, foundation garment, bodice, support, stays, underwear

ارجاع به لغت corset

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corset» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corset

لغات نزدیک corset

پیشنهاد بهبود معانی