با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cotton

ˈkɑːtn ˈkɒtn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cottons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
گیاه‌شناسی پنبه (رشته‌های سفید که در اطراف بذر یک گیاه بلند رشد می‌کند که به ویژه در ایالات متحده، چین و آسیای جنوبی رشد می‌کند)
- cotton fields
- مزارع پنبه
- Do they grow cotton in Texas, too?
- در تگزاس هم پنبه می‌کارند؟
noun uncountable
نخ یا پارچه‌ی ساخته شده از الیاف گیاه پنبه
- Wash white cottons in hot water.
- لباس‌های پنبه‌ای سفید را با آب گرم بشویید.
- a cotton shirt
- پیراهن پنبه‌ای (کتانی)
- reels of cotton
- (انگلیس) قرقره‌های نخ پنبه‌ای
noun uncountable
انگلیسی آمریکایی پنبه (به شکل یک توده‌ی نرم که معمولاً برای تمیز کردن پوست استفاده می‌شود)، معادل این واژه در انگلیسی بریتانیایی cotton wool است.
verb - intransitive
موافق بودن
verb - intransitive informal
متوجه شدن، فهمیدن، بو بردن
- He, too, cottoned on and came running.
- او هم شستش خبردار شد و دوان‌دوان آمد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cotton

  1. noun Erect bushy mallow plant or small tree bearing bolls containing seeds with many long hairy fibers
    Synonyms: cloth, gossypium (Latin), cotton shrub, cotton fiber, cotton plant, king-cotton, chemstrand, angora, cotton-wool, oakum, raffia
  2. verb To live or act together in harmony
    Synonyms: get along, get on, harmonize
  3. verb To support slavishly every opinion or suggestion of a superior
    Synonyms: bootlick, cringe, fawn, grovel, kowtow, slaver, toady, truckle, apple-polish, brownnose, suck up

Phrasal verbs

Collocations

ارجاع به لغت cotton

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cotton» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cotton

لغات نزدیک cotton

پیشنهاد بهبود معانی