Countersink
ˈkaʊntəsɪŋk
ˈkaʊntəsɪŋk
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها
noun
verb - transitive
(مکانیک - تراشکاری) خزینه‌ی مخروطی، (دهانه‌ی گشاد سوراخ فلزی یا چوبی که اجازه می‌دهد سرپیچ یا میخ تا ته و بدون برجستگی جایگزین شود) گشادسر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
noun
verb - transitive
دارای خزینه‌ی مخروطی کردن، پخ‌کردن، گشاد سر کردن
مترادف و متضاد countersink
-
verb Insert (a nail or screw below the surface, as into a countersink)Synonyms:set
-
noun A bit for enlarging the upper part of a holeSynonyms:counterbore countersink bit
ارجاع به لغت countersink
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «countersink» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/countersink
لغات نزدیک countersink
- - countershaft
- - countersign
- - countersink
- - counterspy
- - counterstain