با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Countrified

ˈkʌntrɪfaɪd ˈkʌntrɪfaɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
( countryfied =) روستایی، روستا‌صفت
- Even though he had lived in Tehran for many years, his speech was still rather countrified.
- با آنکه سال‌ها در تهران زیسته بود، هنوز هم گفتارش تا اندازه‌ای دهاتی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد countrified

  1. adjective provincial
    Synonyms: agrarian, rural, rustic

ارجاع به لغت countrified

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «countrified» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/countrified

لغات نزدیک countrified

پیشنهاد بهبود معانی