با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Courier

ˈkʊriər ˈkʊriə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    couriered
  • شکل سوم:

    couriered
  • سوم شخص مفرد:

    couriers
  • وجه وصفی حال:

    couriering
  • شکل جمع:

    couriers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
پیک، قاصد
- Their urgent message was delivered by a mounted courier.
- پیام فوری آن‌ها توسط پیک اسب سوار تحویل داده شد.
- The embassy courier arrived carrying several new instructions.
- پیک سفارت با چندین گزارش جدید وارد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد courier

  1. noun messenger
    Synonyms: bearer, carrier, dispatcher, emissary, envoy, express, go-between, gofer, gopher, herald, intelligencer, internuncio, runner
    Antonyms: receiver, sender

Collocations

ارجاع به لغت courier

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «courier» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/courier

لغات نزدیک courier

پیشنهاد بهبود معانی