امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Courtly

ˈkɔːrtli ˈkɔːtli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
شایسته دربار، مؤدب، باوقار، به‌طرز چاپلوسانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- courtly manners
- رفتار مؤدبانه و تشریفاتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد courtly

  1. adjective refined manner
    Synonyms:
    adulatory affable aristocratic august ceremonious chivalrous civil civilized complimentary conventional cultured decorous dignified elegant flattering formal gallant gracious high-bred imposing lofty obliging polished polite preux prim refined stately studied urbane
    Antonyms:
    impolite indecorous inelegant low-bred provincial rough uncivil unpolished unrefined

Collocations

  • courtly love

    (دوران رنسانس به ویژه در ایتالیا) عشق درباری (نوعی عشق افلاطونی که در آثار شاعرانی مثل پترارک و سیدنی تجلی می‌کند)

ارجاع به لغت courtly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «courtly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/courtly

لغات نزدیک courtly

پیشنهاد بهبود معانی