امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cranium

ˈkreɪniəm ˈkreɪniəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
کاسه سر، جمجمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cranium

  1. noun skull
    Synonyms:
    brainpan braincase crown head

ارجاع به لغت cranium

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cranium» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cranium

لغات نزدیک cranium

پیشنهاد بهبود معانی