با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Crave

kreɪv kreɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    craved
  • شکل سوم:

    craved
  • سوم شخص مفرد:

    craves
  • وجه وصفی حال:

    craving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2
ویار داشتن، هوس کردن، میل داشتن، له‌له زدن، خواستن، غنج زدن
- It was hot and I was craving for a glass of ice water.
- هوا گرم بود و من دلم برای یک لیوان آب یخ غنج می‌زد.
- She craves chocolate ice cream after dinner every night.
- او هر شب بعداز شام هوس بستنی شکلاتی می‌کند.
verb - transitive
(از ته دل) استدعا کردن، خواهش کردن، تمنا کردن، خواستن، طلب کردن
- He craved our forgiveness.
- او از ما طلب بخشش کرد.
- The dog craves affection from its owner.
- سگ از صاحبش محبت می‌خواهد.
verb - transitive
اشتیاق داشتن، علاقه داشتن، آرزو داشتن، خواستار چیزی بودن
- Love and understanding were what he had always craved.
- محبت و درک چیزی بود که او همیشه از ته دل خواستار آن بود.
- He craves success in his career.
- او آرزوی موفقیت در حرفه‌ی خود را دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crave

  1. verb desire intensely
    Synonyms: ache for, covet, cry out for, die for, dream, eat one’s heart out, fancy, give eyeteeth for, hunger for, itch for, long for, lust after, need, pine for, require, sigh for, spoil for, suspire, thirst for, want, yearn for, yen for
    Antonyms: abjure, dislike, hate, not want, spurn
  2. verb beg
    Synonyms: ask, beseech, call for, demand, entreat, implore, necessitate, petition, plead for, pray for, require, seek, solicit, supplicate, take
    Antonyms: not want

ارجاع به لغت crave

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crave» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crave

لغات نزدیک crave

پیشنهاد بهبود معانی