با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Craving

ˈkreɪvɪŋ ˈkreɪvɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cravings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
مقصود، میل، آرزو، اشتیاق، نیاز، ویار، ولع، عطش، میل شدید
- the pregnant woman's craving for sour food
- ویار زن باردار نسبت به غذای ترش
- the orphan's craving for affection
- نیاز شدید طفل یتیم به محبت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد craving

  1. noun strong desire
    Synonyms: appetite, appetition, hankering, hunger, hurting, itch, longing, lust, munchies, need, passion, thirst, urge, yearning, yen
    Antonyms: dislike, distaste, hate, indifference

ارجاع به لغت craving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «craving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/craving

لغات نزدیک craving

پیشنهاد بهبود معانی