گذشتهی ساده:
crawledشکل سوم:
crawledسوم شخص مفرد:
crawlsوجه وصفی حال:
crawlingشکل جمع:
crawlsmakes one's skin (or flesh) crawl
آدم را مشمئز میکند، چندشآور است
come (or crawl) out of the woodwork
(عامیانه) از اختفا درآمدن، (ناگهان) ظاهر شدن، از در و دیوار سر درآوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crawl» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crawl