امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crescent

ˈkresnt ˈkresnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    crescents

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
هلال، ماه نو، (صفت‌گونه) هلالی، هلالی‌شکل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I saw the green fields of heaven and the crescent of the new moon
- مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
- The bay formed a natural crescent, with sandy beaches stretching along its curved edge.
- این خلیج یک هلال طبیعی را با سواحل شنی‌ای که در امتداد لبه‌ی خمیده‌ی آن کشیده شده بود، شکل می‌داد.
adjective
روبه‌افزایش، روبه‌رشد
- The company's profits showed a crescent trend.
- سود شرکت روندی روبه‌افزایش را نشان داد.
- The artist's popularity was on a crescent trajectory.
- محبوبیت این هنرمند در مسیر روبه‌رشد بود.
- Amirpoor Crescent
- دور برگردان (راه نیم‌دایره‌ای) امیرپور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crescent

  1. adjective sickle-shaped
    Synonyms:
    bowed bow-shaped concave convex crescentic crescentiform curved falcate semicircular
  1. noun sickle-shaped object
    Synonyms:
    bow concave figure convex figure cresentoid curve demilune half-moon horned moon lune meniscus new moon old moon sickle

ارجاع به لغت crescent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crescent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crescent

لغات نزدیک crescent

پیشنهاد بهبود معانی