با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Crimple

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive verb - intransitive
چروکیده کردن، مچاله کردن، چین‌دار کردن، موج‌دار کردن، چروک کردن
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت crimple

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crimple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crimple

لغات نزدیک crimple

پیشنهاد بهبود معانی