امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crimple

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive verb - intransitive
چروکیده کردن، مچاله کردن، چین‌دار کردن، موج‌دار کردن، چروک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت crimple

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crimple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crimple

لغات نزدیک crimple

پیشنهاد بهبود معانی