با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Critically

ˈkrɪt̬ɪkli ˈkrɪtɪkli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
به‌طور حاد، به‌شدت، شدیداً، بسیار بد
- They were both critically injured in the accident.
- هر دوی آن‌ها در تصادف به‌شدت زخمی شدند.
- The patient was critically ill.
- مریض شدیداً بیمار بود.
- The patient's condition is critically unstable.
- وضعیت بیمار به‌شدت ناپایدار است.
adverb
منتقدانه، از روی انتقاد، با لحن یا نگاه انتقادی، نکوهشگرانه
- She looked at him critically but said nothing.
- با نگاهی انتقادی به او نگریست اما چیزی نگفت.
- to think critically
- منتقدانه اندیشیدن
adverb
از نگاه منتقدان (به گونه‌ای که نشان‌دهنده‌ی تأیید کسانی باشد که کارشان داوری کتاب و فیلم و اثر هنری و غیره است)
- a critically acclaimed novel
- رمان تحسین‌شده‌ی منتقدان
- a critically acclaimed TV series
- مجموعه‌ی تلویزیونی مورد تحسین منتقدان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد critically

  1. adverb In a critical manner
    Antonyms: uncritically

لغات هم‌خانواده critically

ارجاع به لغت critically

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «critically» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/critically

لغات نزدیک critically

پیشنهاد بهبود معانی