با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Croissant

krɒːˈsɑːnt ˈkwɑːsɒŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    croissants

معنی

noun countable
(شیرینی‌سازی) کروسان (نان شیرینی هلالی‌شکل)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد croissant

  1. noun Very rich flaky crescent-shaped roll
    Synonyms: crescent-roll

ارجاع به لغت croissant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «croissant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/croissant

لغات نزدیک croissant

پیشنهاد بهبود معانی