با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cruise

kruːz kruːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cruised
  • شکل سوم:

    cruised
  • سوم شخص مفرد:

    cruises
  • وجه وصفی حال:

    cruising
  • شکل جمع:

    cruises

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B1
سفر (در دریا یا خشکی یا هوا) سفر کردن، رهسپار بودن، دریا گردی کردن، نوردیدن
- to cruise the Persian gulf in a sailboat
- با کشتی بادبانی خلیج فارس را نوردیدن
verb - intransitive
سفر (برای تفریح یا جستجو) گشت زدن، پرسه زدن
- A taxi cruises to pick up passengers.
- تاکسی برای پیدا کردن مسافر گشت می‌زند.
- Friday nights, teenage drivers cruised the downtown.
- شب‌های جمعه رانندگان نوجوان در مرکز شهر پرسه می‌زدند.
noun countable
سفر سفر دریایی، سفر با کشتی
- She always dreamed of a long cruise on a luxury ship.
- او همیشه خواب یک سفر طولانی در یک کشتی مجلل را می‌دید.
- Their cruise lasted five days.
- دریا گردی آن‌ها پنج روز طول کشید.
verb - transitive
(جنگلبانی - برای تخمین میزان چوب) در جنگل گشتن، جنگل را وارسی کردن
verb - transitive
(به منظور یافتن شریک همجنس باز) گشتن و دید زدن
verb - intransitive
(هواپیما) با پر بازده ترین سرعت پرواز کردن، سرعت بهینه، (اتومبیل) با سرعتی که راننده از قبل توسط دستگاه خودکار تعیین کرده است حرکت کردن
- The cruising speed of this airplane is one thousand kilometers per hour.
- سرعت بهینه‌ی این هواپیما هزار کیلومتر در ساعت است.
- cruise control
- (اتومبیل) بهین رو، کروز کنترل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cruise

  1. noun sailing expedition
    Synonyms: boat trip, crossing, jaunt, journey, sail, sailing, sea trip, voyage
  2. verb sail
    Synonyms: boat, coast, drift, fare, gad, gallivant, go, hie, jaunt, journey, keep steady pace, meander, navigate, pass, proceed, push on, repair, travel, voyage, wander about, wend

ارجاع به لغت cruise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cruise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cruise

لغات نزدیک cruise

پیشنهاد بهبود معانی