امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cruiser

ˈkruːzər ˈkruːzə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cruisers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
رزم‌ناو، کشتی جنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The cruiser was surrounded by the enemy.
- رزم‌ناو در محاصره‌ی دشمن قرار گرفت.
- The navy deployed several cruisers to patrol the disputed waters.
- نیروی دریایی چندین کشتی جنگی را برای گشت‌زنی در آب‌های مورد مناقشه مستقر کرد.
noun countable
سفر قایق تفریحی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده
- We enjoyed a relaxing day on the cruiser.
- از یک روز آرام در کشتی تفریحی لذت بردیم.
- We spent the weekend on a luxurious cruiser.
- آخر هفته را در یک قایق تفریحی مجلل گذراندیم.
noun countable
ماشین پلیس
- The police officer hopped into the cruiser.
- افسر پلیس سوار ماشین پلیس شد.
- The officer parked the cruiser.
- افسر ماشین پلیس را پارک کرد.
noun countable
گشت‌زن (شخص)
- The cruiser sat at the bar, sipping on a cocktail and watching the crowd.
- گشت‌زن در بار نشسته بود، کوکتل می‌نوشید و جمعیت را تماشا می‌کرد.
- The cruiser strolled along the beach.
- گشت‌زن در امتداد ساحل قدم زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cruiser

  1. noun A large motorboat that has a cabin and plumbing and other conveniences necessary for living on board
    Synonyms:
    cabin-cruiser warship squad-car powerboat police cruiser patrol-car privateer police-car pleasure-boat minisub prowl-car storeship pleasure-craft superdreadnought troopship

ارجاع به لغت cruiser

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cruiser» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cruiser

لغات نزدیک cruiser

پیشنهاد بهبود معانی