با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cull

kʌl kʌl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
(در دامداری و باغبانی برای اصلاح نژاد و غیره) جانوران را کشتن یا ذبح کردن، دستچین کردن، گل یا درخت را بریدن و قطع کردن
- Before the mating season, we culled the ewes.
- پیش از فصل جفت‌گیری میش‌ها را دستچین کردیم.
- to cull flowers
- گل دستچین کردن
verb - transitive
گلچین کردن، جمع‌آوری کردن، انتخاب کردن، برگزیدن
- These materials have been culled from the Shahnameh.
- این مطالب از شاهنامه برگزیده شده است.
noun countable
چیز حذف‌شده، کشته‌شده، دستچین‌شده (به علت نقص یا کمبود)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cull

  1. verb pick out for reason
    Synonyms: choose, discriminate, elect, extract, glean, mark, optate, opt for, pluck, prefer, select, sift, single out, take, thin, thin out, winnow
  2. verb gather
    Synonyms: accumulate, amass, collect, extract, garner, glean, pick up, round up

ارجاع به لغت cull

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cull» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cull

لغات نزدیک cull

پیشنهاد بهبود معانی