امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cult

kʌlt kʌlt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cults

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
آیین دینی، مکتب تفکر، هوس و جنون برای تقلید از رسم یا طرز فکری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The leader of the cult was a charismatic man who enjoyed the complete obedience of his followers.
- رهبر آن فرقه، مرد پرجذبه‌ای بود که از اطاعت کامل پیروانش برخوردار بود.
- the cult of the Virgin Mary in medieval times
- آیین نیایش مریم باکره در قرون وسطی
- The love of the Beatles became like a cult.
- شیفتگی نسبت به بیتل‌ها تبدیل به (نوعی) کیش شد.
- modern artistic cults
- گرایش‌های هنری نوین
- the cult of art-for-art's sake
- مکتب هنر برای هنر
- the cult of money and success
- پرستش پول و موفقیت
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cult

  1. noun group sharing belief
    Synonyms:
    band body church clan clique creed denomination faction faith following party persuasion religion school sect
  1. noun worship; form of ceremony
    Synonyms:
    admiration ceremony craze creed cultus devotion faddism faith idolization liturgy persuasion religion reverence rite ritual veneration

ارجاع به لغت cult

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cult» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cult

لغات نزدیک cult

پیشنهاد بهبود معانی