امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cultivation

ˌkʌltəˈveɪʃn ˌkʌltəˈveɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cultivations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
کشت، زراعت، تربیت، تهذیب، ترویج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- to bring under cultivation
- زیر کشت بردن
- The cultivation of rice requires plenty of water.
- کشت برنج نیاز به آب فراوان دارد.
- the cultivation of new kinds of honey bees
- پرورش انواع جدید زنبور عسل
- a man of charm and cultivation
- مردی جذاب و با‌فرهنگ
- the cultivation of new friendships
- ایجاد رفاقت‌های جدید
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cultivation

  1. noun development of land for growing
    Synonyms:
    agrology agronomics agronomy farming gardening horticulture planting plowing tillage tilling working
  1. noun culture, sophistication, education
    Synonyms:
    advancement aestheticism breeding civility civilization delicacy discernment discrimination enlightenment gentility good taste grounding improvement learning letters manners polish progress refined taste refinement schooling taste
    Antonyms:
    ignorance unsophistication
  1. noun nurture, help
    Synonyms:
    advancement advocacy development encouragement enhancement fostering furtherance patronage promotion support
    Antonyms:
    destruction harm hurt neglect

ارجاع به لغت cultivation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cultivation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cultivation

لغات نزدیک cultivation

پیشنهاد بهبود معانی