معنی cupidity به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

kjʊˈpɪdəti kjʊˈpɪdəti

معنی و نمونه‌جمله

noun

حرص و از برای به‌دست آوردن مال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The root of all his misfortunes was cupidity.

- ریشه‌ی تمام بدبختی‌های او آزمندی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cupidity

noun greed, strong desire

Synonyms:

acquisitiveness avarice avariciousness avidity covetousness craving eagerness graspingness greediness hunger infatuation itching longing lust passion possessiveness rapaciousness rapacity voracity yearning

Antonyms:

dislike distaste

ارجاع به لغت cupidity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «cupidity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cupidity

لغات نزدیک cupidity

- cupid
- cupid's-bow
- cupidity
- cupola
- cuppa

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return