امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cured

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    cures
  • وجه وصفی حال:

    curing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
درمان‌شده، شفایافته، بهبودیافته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The patient appears cured.
- به نظر می‌رسد بیمار شفایافته است.
- the cured lepers
- جذامی‌های درمان‌شده
adjective
(حفظ مواد غذایی با فرایندهایی مانند خشک کردن و دودی کردن و نمک‌سود کردن و شور انداختن) عمل‌آمده، عمل‌آورده
- cured meats
- گوشت‌های نمک‌سودشده (=عمل‌آمده)
- cured olive
- زیتون پرورده (شورانداخته)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cured

  1. verb To correct
    Synonyms:
    remedied ridded counteracted rectified
  1. verb Provide a cure for, make healthy again
    Synonyms:
    remedied restored healed
    Antonyms:
    depressed injured hurt
  1. verb To preserve
    Synonyms:
    preserved smoked salted pickled dry tanned saved restored remedied rectified recovered physicked mended kippered helped healed corrected cared aged kept
  1. adjective (used of tobacco) aging as a preservative process (`aged' is pronounced as one syllable)
    Synonyms:
    aged
  1. adjective (used of rubber) treated by a chemical or physical process to improve its properties (hardness and strength and odor and elasticity)
    Synonyms:
    vulcanized vulcanised
  1. adjective Freed from illness or injury; ; ; ; - Normon Cameron
    Synonyms:
    healed recovered
  1. adjective (used especially of meat) cured in brine
    Synonyms:
    corned

Idioms

لغات هم‌خانواده cured

  • verb - transitive
    cure

ارجاع به لغت cured

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cured» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cured

لغات نزدیک cured

پیشنهاد بهبود معانی