امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cuss

kʌs kʌs kʌs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cussed
  • شکل سوم:

    cussed
  • سوم‌شخص مفرد:

    cusses
  • وجه وصفی حال:

    cussing
  • شکل جمع:

    cusses

معنی

noun adverb
( curse =) فحش، لعنت، فحش دادن، نفرین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cuss

  1. verb To invoke evil or injury upon
    Synonyms:
    anathematize curse damn imprecate execrate maledict
  1. verb To use profane or obscene language
    Synonyms:
    curse blaspheme swear damn imprecate
  1. noun A profane or obscene term
    Synonyms:
    curse expletive oath swearword blasphemy epithet curse-word swearing
  1. noun A boy or man
    Synonyms:
    blighter chap pest fellow feller fella lad pesterer gent gadfly bloke

Collocations

  • cuss word

    کلمه‌ی رکیک، کلمه‌ی اهانت‌آمیز، دشنام، فحش، ناسزا

ارجاع به لغت cuss

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cuss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cuss

لغات نزدیک cuss

پیشنهاد بهبود معانی