با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cut In

ˈkətɪn kʌtɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
شروع به کار کردن
phrasal verb
(بدون رعایت حق تقدم) در مسیر اتومبیل دیگر وارد شدن
phrasal verb
منقطع کردن، مزاحم کار کسی شدن، توی حرف کسی دویدن
phrasal verb
سهیم کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cut in

  1. verb interrupt
    Synonyms: break in, butt in, chisel in, horn in, interfere, interpose, intervene, intrude, move in, obtrude
    Antonyms: allow

ارجاع به لغت cut in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cut in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cut in

لغات نزدیک cut in

پیشنهاد بهبود معانی