با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cute

kjuːt kjuːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    cuter
  • صفت عالی:

    cutest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
جذاب، زیبا، دلفریب
- the cutest house in our neighborhood
- قشنگ‌ترین خانه در محله‌ی ما
- His sister is cute though not really beautiful.
- خواهرش خیلی خوشگل نیست؛ ولی بانمک است.
- You look cute in that dress.
- این پیراهن خیلی تو را گیرا می‌کند.
- Don't try to be cute!
- خودت را لوس نکن!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cute

  1. adjective perky, attractive
    Synonyms: adorable, beautiful, charming, dainty, delightful, pleasant, pretty
    Antonyms: homely, ugly

ارجاع به لغت cute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cute

لغات نزدیک cute

پیشنهاد بهبود معانی