با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cuticle

ˈkjuːtɪkl ˈkjuːtɪkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کالبدشناسی پوستک، کوتیکول (قسمت سفیدرنگ در ابتدای رویش ناخن‌ها)
- I accidentally cut my cuticle while trimming my nails.
- هنگام کوتاه کردن ناخن‌ها به طور تصادفی پوستکم را بریدم.
- The cuticle on my nails is starting to peel.
- کوتیکول روی ناخن‌هایم دارد کنده می‌شود.
noun countable
کالبدشناسی کوتیکول (بیرونی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین لایه‌ی ساقه‌ی مو)
- The cuticle of my hair is thin and prone to damage.
- کوتیکول موهای من نازک و مستعد آسیب است.
- The cuticle plays a crucial role in maintaining the health of the hair.
- کوتیکول نقش مهمی در حفظ سلامت مو دارد.
noun countable
جانورشناسی پوشش شاخی، کوتیکول
- The insect's cuticle acted as a protective barrier against predators.
- پوشش شاخی این حشره به عنوان یک سد محافظ در برابر شکارچیان عمل می‌کرد.
- The cuticle of the beetle was hard and resistant to damage.
- کوتیکول سوسک سخت و مقاوم در برابر آسیب بود.
noun countable
زیست‌شناسی کوتیکول (غشای محافظی که اپیدرم برگ و شاخه‌های جوان و دیگر اندام‌های گیاه که فاقد پوست بیرونی هستند می‌پوشاند)
- The cuticle on the leaves of the plant helps prevent excess water loss.
- کوتیکول روی برگ‌های گیاه به جلوگیری از از دست دادن آب اضافی کمک می‌کند.
- The cuticle on the stem of the flower protects it from pathogens.
- کوتیکول روی ساقه‌ی گل از آن در برابر عوامل بیماری‌زا محافظت می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cuticle

  1. noun Hard outer covering or case of certain organisms such as arthropods and turtles
    Synonyms: epidermis, dermis, carapace, integument, shell, shield

ارجاع به لغت cuticle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cuticle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cuticle

لغات نزدیک cuticle

پیشنهاد بهبود معانی