با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Damask

ˈdæməsk ˈdæməsk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
پارچه‌ی موج‌دار، پارچه‌ی شامی
- She wore a stunning gown made of damask.
- لباس مجلسی خیره‌کننده‌ای به تن داشت که پارچه‌ی آن پارچه‌ی موج‌دار بود.
- I ran my fingers over the smooth surface of the damask.
- انگشتانم را روی سطح صاف پارچه‌ی شامی کشیدم.
noun
فولاد موج‌دار، فولاد نقش‌دار
- The intricate patterns on the damask were mesmerizing.
- نقوش پیچیده‌ی روی فولاد موج‌دار مسحورکننده بود.
- The patterns on the damask gleamed in the sunlight.
- نقوش روی فولاد نقش‌دار در زیر نور خورشید می‌درخشید.
adjective noun uncountable
رنگ صورتی تند
- I couldn't resist buying the luxurious damask bedding set.
- نمی‌توانستم در برابر خریدن سرویس خواب صورتی تند مجلل دوام بیاورم.
- The damask curtains added a touch of elegance to the room.
- پرده‌های صورتی تند به اتاق ظرافت بخشیدند.
adjective
از جنس پارچه‌ی شامی، از جنس پارچه‌ی موج‌دار، مربوط به پارچه‌ی شامی، مربوط به پارچه‌ی موج‌دار
- The luxurious hotel suite featured damask upholstery.
- سوئیت مجلل هتل دارای رومبلی‌های شامی است.
- The dining table was adorned with a beautiful damask tablecloth.
- میز ناهارخوری با رومیزی زیبای موج‌دار مزین شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت damask

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «damask» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/damask

لغات نزدیک damask

پیشنهاد بهبود معانی